فرقه صوفیه
چون امروز بشر به دلیل آلامی که از خلاء معنویت دارد نیاز به عرفان را بیشتر احساس میکند در اینجا است که وقتی که نیاز تشدید میشود دقیقاً مثل یک بازار اقتصادی نظام عرضه و تقاضا به هم میخورد تقاضای کالا تشدید می شود و چه بسا عرضه به قدر کافی نباشد کالاهای تقلبی در چنین بازاری وارد خرید و فروش میشوند و مورد معامله قرار میگیرند .
اینجا تکلیف اولیای دین و متولیان دین و پرچمداران دین تشدید میشود که به این نیاز شدید و خلاء معنوی پاسخ درستی بدهند و گرنه آنهایی که مترصد فرصت هستند که از این فضا بهره خودشان را بگیرند مطمئن باشید که کالای تقلبی وارد بازار خواهند کرد بطور قطع و یقین گونههای ساختگی از عرفان که امروز ما در جوامع مختلف و من جمله در جامعه خودمان شاهد آن هستیم دقیقاً به دلیل همین خلاء و نیازهای شدیدی است که وجود دارد ببینید عمدتاً نظام سلطه، نظام کفر سعی میکند برای حفظ منافع خودش بیاید این خلاءها را تسخیرکند و بگونهای اشباح کند که به منافع او نه تنها آسیبی نرسد بلکه تکاثر طلبی او تضمین شود، در این روند گونهای از معنویت را ترویج کند گونهای از عرفان را ترویج کند که انباشته سرمایه نظام سرمایهداری و حیاط نظام نه تنها تهدید بشود بلکه تضمین بشود و تقویت بشود این از نکات اصلی است که باید علمای ما به آن توجه بکنند.
ببینید آقای استفان شوارتز تأکید میکند بر اساس طرح پنتاگون یکی از هفت هدف دنیای غرب برای موفقیت در دنیای اسلام کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است این همان گونه عرفان خاصی مورد نظر است که به عنوان جایگزین رقیب برای اسلام رادیکال (آنچه که ما به عنوان اسلام ناب میشناسیم آنها به عنوان انقلاب اسلام رادیکال یا اسلام تندرو میشناسند.)
برادلوتین هم درکنفرانسی که در بنیاد نیکان برگزار شد به دولت بوش پیشنهاد میکند که برای ارتقاء سطح گفتگوی دنیای اسلام با شیخ محمود هشام کنعانی رهبر بزرگترین گروه صوفیه به مذاکره بنشیند.
استفان شوارتز خصوصیات صوفیه را بررسی کرده میگوید ایران به عنوان یکی از کانونهای مهم صوفیه در جهان است که بیشتر آثار صوفیه به زبان فارسی است و پلورالیسم و میانهروی تصوف چه بسا نقش تعیین کنندهای در دوره گذار جهان اسلام داشته باشد. حالا منظور از دوره گذار چیست؟ یعنی دورهای که ما بتوانیم بیداری اسلامی جهان اسلام را سمت و سویی بدهیم که برویم به سمت یک اسلام بیخاصیت به اصطلاح آقایان اسلام رادیکال را ببریم به سمت یک اسلام استحاله شده همانطور که مسیحبت گرفتار بدعت شد پروتستانیسم آمد و مسیحیت را حوزه اصلاح مذهبی از بطن خودش خارج کرد ما را هم دچار یک استحالهای بکنند مسلمانان را به طور عام یعنی بحث دنیای اسلام و مکتب اسلام مطرح است اینجا با چه مکانسمی با همان پروتستانیسم اسلامی یعنی همان بلایی که با پروتستانتیسم مسیحیت سر مسیحیت درآورند. باپروتستانتیسم اسلامی سر اسلام بیاورند و شما بحث اصلاحات را میتوانید در همین قالب ببینید که از اسلام ناب به تعبیر امام خمینی رو برویم به سمت یک اسلام آمریکایی، اسلامی که مورد نظر نظام کفر و استکبار است. چگونه با همین گونههای به اصطلاح نو و در باطن کهنه پروتستانتیسم مسیحیت، و به تعبیر شهید مطهری پروتستانتیسم اسلامی دنبال گونهای بدعت در حوزه دین است که امام از این بدعت به عنوان التقاء یاد میکند و مرحوم شهید مطهری میفرماید که در این پروسه آنچه اتفاق خواهد افتاد پیراستن اسلام از آنچه از اسلام است وآراستن اسلام به آنچه که از اسلام نیست ایشان اصلاحات مذهبی یا آن چیزی در رهیافتهای مکتبی از آن به عنوان بدعت یاد میکنیم این گونه تعبیر میکند.
کثرتگرایی
کثرتگرایی در حوزه دینی یعنی چه یعنی میگویند شما میخواهید به صلح برسید، میخواهید جامعه امنیت پیدا بکند میخواهید جامعه روی آرامش و صلح را ببیند باید دست از این بردارید که بگوید ما حق هستیم چون تا زمانی که هر کسی که بگوید ما حقیم و بر سر حقانیت خودش بایستد دنیا روی آرامش را نخواهد دید پس بیاییم پلورالیسم یا کثرتگرایی مذهبی را بپذیریم کثرتگرایی مذهبی چیست؟ میگویند هر کس هر دینی دارد آن دین حق است ما میگوییم کثرتگرایی مذهبی را در حوزه عملی میپذیریم، پلورالیسم عملی را میپذیریم اما پلورالیسم نظری غیر قابل پذیرش است پلورالیسم عملی اسلام پذیرفته و اتفاقاً به بهترین شکل هم پذیرفته است ما فقط در حوزه اسلامی میبینیم که مکاتب مختلف مذهبی، ادیان مختلف الهی، زندگی مسالمتآمیزی داشتهاند در جامعه خودمان هم اهل کتاب دارای حقوق شهروندی حقوق سیاسی حتی بیشتر از حقوقی که شهروندان مسلمان در جامعه اسلامی دارند از آن برخوردار هستند ما زردتشتیان را داریم، کلیمیان را داریم، مسیحیان با دو گرایش ارامنه و آشوری داریم با حداقل آراء نماینده میفرستند مجلس ما پلورالیسم عملی را میپذیریم و در عمل هم اقدام کردهایم اما پلورالیسم نظری قابل پذیرش نیست نمیتوانیم بپذیریم هم توحید درست است هم تثلیث درست است هم توحید حق است هم تثلیث حق است مثل اینکه کسی ادعا بکند شب است ، ما هم ادعا بکنیم روز است به لحاظ عقلی جمع نقیضین محال است. چرا تأکید بر پلورالیسم نظری دارند چون از دل پلورالیسم نظری لاادریگری در میآید اباحهگری مذهبی ترویج میشود بیدینی ترویج میشود و اتفاقاً یکی از نکات محوری که نظام کفر و نظام لیبرالدموکراسی بر آن تأکید دارد و تشویق میکند در جوامع مذهبی پلورالیسم نظری را به خاطر اینکه در ذات این پلورالیسم مذهبی لاادریگری و اباحهگری مذهبی نهفته است.
اصطلاحات ضد دینی
بعضی اصطلاحاتی هم که از گذشته از همین حوزهی صهیونیزم بینالمللی ازحوزهای صهیونیزم وارد حوزه دینی شد، وارد حوزه عرفی ما شد مثلاً اصطلاحاتی مثل عیسی به دین خود موسی به دین خود دقیقاً اینها اصطلاحاتی ضد دینی است چنین اصطلاحاتی در جامعه ما رواج پیدا کرده مثل این اصطلاحی که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است در حالی که چه کسی گفته؟ چراغی که به خانه رواست به مسجد رواتر است اگر این شعار صهیونیستها در جامعه ما میخواست دنبال شود مای هیچ بنای رفیع مذهبی از گذشته نداشتیم. شما بناهای مذهبی ما را ببینید مسجد جامع را ببینید درکنارش مردم خانههای گلی داشتند آن بنای عظیم را بپا کردند اگر میخواستند از آن شعار پیروی بکنند بنای مذهبی نباید به پا میکردند ترویج این شعارها را ما نه تنها در امروز بلکه از دو قرن قبل شاهد هستیم حداقل از فصل بیداری سرمایهداری یک فصل است از قرن 18 یا 19 شروع میشود که مرحوم شریعتی از آن به عصر بیداری سرمایهداری یاد میکند در آنجا به همین نکته اشاره میکند که سرمایهداری برای موفقیت موانعی که پیش رو دارد راهکارهای لازم را پیشبینی میکند از این بحث که بگذریم با همین پیشدرآمد که عرفان اسلامی امروز یکی از پرمشتریترین کالاهای معنوی است که باید به جامعه عرضه شود بحران هویت که ریشه در بحران معنویت دارد بشر امروز را تشنهتر از گذشته نیازمند عرفان حقیقی کرده و لذاست اگر عرفان اسلامی، عرفان حقیقی به جامعه تشنه عرفان ارائه نشود و کام این جامعه تشنه به سرچشمه زلال عرفان حقیقی اسلامی متصل نشود مطمئن باشید که اغیار و رهزنان خواهند آمد کالاهای بدلی عرضه خواهند کرد یکی از این کالاهای بدلی که در جامعه ما عرضه شده و میشود بحث تصوف است.
رهبانیت
یکی از شعارهای محوری تصوف بحث رهبانیت است، ترک دنیا است، دوری گزینی از زندگی دنیا است حالا ببینید اینجا ما یک گونهای از زهد اسلامی هم داریم که یکی از مقامات عالیه است برای انسان، یعنی انسان برای آبادانی دنیا تلاش بکند زحمت بکشد مجاهدت بکند اما خودش از این دستآوردی که او خلق میکند کمترین بهره را ببرد آن چیزی که در روایت داریم که بهترین انسانها کسانی هستند که بیشترین سود رسانی را داشته باشند اما کمترین نفع را ببرند درکنارش یک زهد ساختگی هم داریم همچنان که تصوف به عنوان تارک دنیا تبلیغ میکند که آقا اصلاً برای کار دنیا قدم از قدم برندارید گام از گام برندارید این همان زهد انحرافی است زهد بدلی، زهد تقلبی که بیشتر باید به آن توجه کرد.
عشریه
یکی از نکاتی که باز اینها جایگزین احکام روشن در حوزه شریعت اسلامی کردند پرداخت عشریه است. ما در حوزه اسلامی بحثی به نام خمس داریم بحثی به نام زکات داریم زکات برای توزیع عادلانه ثروت، تحقق قسط و عدل اسلام و خمس برای ترویج علوم اسلامی است. اسلام این افتخار را دارد که میگوید کسی که دنبال علم است شما زندگیش را تأمین کنید او برای تأمین زندگیش مجبور نباشد از تحقیق و پژوهش علمیاش باز بماند آن چیز که دنیای مدرن حالا در این دویست و سیصد سال اخیر به آن رسید به عنوان بورسیه تحصیلی یا تحصیل رایگان که قطعاً و قطعاً این را از حوزه اسلامی گرفتهاند در رهیافتهای مکتبی ما هزار و چهار صد و اندی سال پیش این حکم اسلامی را گذاشتهاند که برای دینپژوهی برای فنآوری علمی برای تحقیقات علمی برای پیشرفت علمی جامعه شما زندگی عالم و دانشمند و پژوهشگر را تأمین کند تا او فراغت لازم را برای تحقیق و پژوهش خودش پیدا بکند این از افتخارات احکام اسلامی ما است حالا ببینید این تبدیل میشود به یک حکم تقلبی و بدلی تحت عنوان عشریه، عشریه که شما ده درصد کل درآمدت را به قطب بدهی که او کیفش را بکند.
فقر
. نکته دیگری که اینها رویش تبلیغ میکنند بحث فقر است از عقاید دیگر تصوف این است فقر اختیاری را انتخاب میکند این هم چیزی شبیه به همان زهد بدلی تقلبی است در حالی که چنین چیزی در حوزه اسلامی وجود ندارد و نکته قابل توجه این است که سران این اقطاب خودشان برخلاف آن چیزی که برای پیروانشان تبلیغ میکنند.
زندگیهای بسیار مرفه و شاهانهای برای خودشان تدارک میبینند کما اینکه بسیاری از اینها ویلاهایشان نقاط مختلف اروپا و بهترین نقاط آب و هوای دنیا است.
ساقط شدن تکلیف
از نکات دیگر که اینها تبلیغ آن را میکنند ساقط شدن تکلیف است میگویند صوفی به مقامی میرسد که دیگر نیازی نیست که تکالیفی به جا بیاورد. نماز، روزه و سایر احکام اسلامی از آنها ساقط میشود درحالی که چنین چیزی در حوزه اسلامی نداریم کما اینکه آن کسی مقربتر میشود به درگاه الهی نزدیک میشود عارف حقیقی میشود احساس نیاز بیشتری به معبود خودش میکند کما اینکه بسیاری از عبادات مستحبی ماها برای پیامبر «ص» وجوب پیدا میکند اگر نماز شب برای مسلمانان مستحب است برای پیامبر «ص» واجب میشود و هر کسی که مقام قرب پیدا بکند احساس نیاز بیشتری به معبود و برخورداری و بهرهمندی ازمنبع لایزال الهی میکند. اما این توصیه انحرافی جامعه را به اباحهگری مذهبی سوق میدهد میگویند شما به یک مقامی میرسید که دیگر نیازی نسبت عبادت بکنید شما دیگر وصل شدید ما چنین چیزی نداریم در حوزه اسلامی ما نمیتوانیم بگوییم مقام قربش از حضرت رسول «ص» بالاتر بوده آن حضرت بیشترین نیاز را به عبادت احساس میکرده زن توصیههاانسان را غافل و به لاادریگری دینی سوق میدهد
جایگاه عصمت
از نکات انحرافی دیگر که باز تبلیغ میشود در این حوزه تصوف جایگاهیی است که برای قطب این فرقه در نظر گرفته میشود جایگاه عصمت در حالی که ما شیعیان اثنی عشری بر این اعتقاد هستیم که مقام عصمت مقامی است که برای چهارده معصوم «علیهم السلام» فقط برای چهارده نفر دیده شده گرچه انسانهای دیگر برای رسیدن به مرز عصمت محدودیت ندارند اما به مقام عصمت نمیرسند. اما اینها مقامی را برای قطب قائل میشوند نعوذ بالله که از مقام معصومین هم بالاتر است. از نکات دیگر ابداع قبله ذکر وگونهای نماز که مثلاً شما تصویر قطب را باید در عبادت محضر خود داشته باشی حتی استحباب دارد که تصویر او در مقابل شما باشد بعضی افراطیونشان هم میگویند اگر مکان استقرار قطب را میدانید به آن سمت نماز بخواند حال که میبینیم اسلام ناب چقدر دقیق است در توحید فقط پرستش خالق هستی جایز است پرستش عالیترین مقام عصمت هم عملی باطل است شخصی به حضرت رسول «صلی الله علیه و آله و سلم» میرسد هیچ کس برای من دوست دارتر از شما نیست حب شما بیشترین حبی است که دردل من جای دارد. حضرت از او سؤال میکنند که من را بیشتر دوستداری یا خدار را و صحابی موحد پاسخ خیلی روشنی به حضرت میدهد، میگوید که شما را به خاطر اینکه در مسیر خدا هستید دوست دارم و آن حضرت میفرمایند که این دوست داشتن دوست داشتن مبارکی است و ما حب ائمه «علیهم السلام» را که داریم به خاطر اینکه آنها به مقامهای معنوی نزدیکتر هستند و آنها واسطه فیض الهی میشوند نه اینکه آنها بلا استقلال دارای مقامی باشند آنها واسطه فیض الهی میشوند به خاطر مقامی که کسب کردند حالا ببینید در دل خود این گونهای از لاادریگری مذهبی نهفته است. شما در اسلام ناب میگویید که اصلاً توجه به هر گونه تصویری به غیر خدا در نماز اصلاً نماز را باطل میکنند حتی مکروه است تصویر معصوم هم شما در نماز در مقابل شما باشد چون توحید و عبادت مخصوص حضرت حق است و شما میگویید که در این بدعتها چه انحرافهای بزرگی شکل میگیرد که انسان را از مدار توحید خارج میکند.
عبادات موزون
نکات دیگری هم مثل باز یک سری عبادتهای خاصی در این حوزه وارد کردند مثل عبادات موزون که حالا موسیقیهای فاسدی بنوازند مجالس رقص، پایکوبی داشته باشند و با حالات صوری از خود بیخود شدن مثلاً وصل به حضرت حق بشوند که اینگونه عبادات در هیچ جای حوزه اسلامی دیده نشده است تجربه هم نشان داده که در دل این مجالس به اصطلاح دست جمعی و عبادات موزون، مفسدههای اخلاقی فراوانی شکل گرفته است.
منتصب به بزرگان
باز یک شگردهای دیگر که اینها به کار میبرند به خاطر نفوذ در عوام شگردهایی بکار میبرند که البته این مؤلفه یک مؤلفه اعتقادی در حوزه فکری تصوف نیست بلکه مؤلفهی رفتاری است، یک مؤلفه کارکردی است خودشان را منتصب به بزرگان میدانند عمدتاً بزرگانی که درجامعه دارای محبوبیت هستند دارای مشروعیت اجتماعی هستند دارای نفوذ کلام هستند بگونهای خودشان را به این بزرگان منصوب میکنند درگذشته خودشان را به عرفای بزرگ در امروز که مثلاً می گویند آیت ا... حسنزاده آملی اینها را تأیید کرده و مهر تأیید زده از این شگردها هم استفاده میکنند.
چند شبهه
چند شبهه هم اینها درارتباط با رفتاری که با آنها میشود مطرح میکنند یکی از این شبهات اینکه میگویند چرا اهل کتاب در جامعه فعالیت آزاد است، اما ما دارای آزادی عمل نیستیم، چرا زردتشتیها، یهودیها ومسیحیها در جامعه دارای حقوق اجتماعی هستند و ما از این حقوق اجتماعی بهرهمند نیستیم، آنها دارای حقوق سیاسی، مذهبی هستند ما نیستیم این موضوع روشنی است آنها پیروان ادیانی هستند که اسلام آن ادیان را به رسمیت شناخته و خودشان را منصوب به اسلام نمیکنند اما تصوف مثل جریانهای انحرافی، وهابیت، بهائیت، بایست خودشان را منصوب به اسلام میکنندکه عمدتاً بدعتهایی را وارد حوزه اسلامی میکنند و بدعت هم عملی حرام در حوزه اسلامی است. میگویند اگر فرقههای صوفیه اهل بدعت هستند و خانقاه دارند مراکز عبادی خاصی مثل خانقاه احداث کردند در حوزه اسلامی، شیعیان هم تکایای مذهبی دارند حسینیه، فاطمیه، زینبیه و ... میسازند. میگویند اینها پس چیست؟ ما میگوییم در تعارض با مسجد نیست در تعارض با توحید نیست اینها مکانهای مذهبی است که در دل مساجد است در دل توحید و وحدانیت و یگانهپرستی تعریف میشود اما شما در این مکانها دارید آن بدعتها را وارد حوزه اسلامی میکنید اما در اماکن مذهبی که شیعه دارد مثل حسینیه و ... بدعتی وارد حوزه دین نمیشود، بلکه ترویج دین خدا صورت میپذیرد.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: فرقه ضاله، ،
برچسبها: صوفیه, فرقه صوفیه, تصوف, خانقاه,